دنیای "کوچک" من

ماجراهایی نه خیلی نزدیک.. نه خیلی دور..

دنیای "کوچک" من

ماجراهایی نه خیلی نزدیک.. نه خیلی دور..

سلام خوش آمدید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

امروز یاد دو بیت اول یکی از شعر های فاضل نظری افتاده بودم و برای خودم گاهی وقتا میخوندم..

حال و هوای شعرش رو دوست دارم..

داره از همون جدال معروف عقل و دل صحبت میکنه، همون جدالی که باعث خیلی از جدایی ها و وصال ها شده..

گفتم بیام شعر کاملش رو بنویسم که یادگاری بمونه.. 

گر عقل پشت حرف دل، اما نمی‌گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی‌گذاشت

از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
می‌شد گذشت... وسوسه اما نمی‌گذاشت

این قدر اگر معطل پرسش نمی‌شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی‌گذاشت

دنیا مرا فروخت ولی کاش دست‌کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذاشت

شاید اگر تو نیز به دریا نمی‌زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی‌گذاشت

گر عقل در جدال جنون، مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی‌گذاشت

ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حال خودم وا نمی‌گذاشت

ما داغدار بوسه‌ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی‌گذاشت

  • ۰ نظر
  • ۰۷ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۴۹
  • محـ ـمد

لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

////////

هر کسی از یار،
چیزی خواست هنگام وصال..
من به محض دیدن او،
خاطرش را خواستم..

////////

اﯼ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺎﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ،..
ﺩﻝ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﻣﺎ ﺷﻘﺎﯾﻘﯽ ﺍﺳﺖ..
ﮐﻪ ﺩﺍﻍ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ،..
ﺁﯾﺎ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻧﯿﺰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ..
ﮐﻪ ﺑﻠﺒﻠﯽ دیگر در وصف ما،..
سرود شهادت بسراید ؟..

////////

❤️ اِنَّ الحسینَ
مِصباحُ الهُدی
و سَفینةُ النَجاة ❤️

والسلام

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پیوندها